تسنیم عشق |
آنقدر عرق کرده بود که انگار در یک حوض پر از آب افتاده بود.پاهایش دیگر توان نداشتند.هرچه پاها به او بیشتر التماس می کردند،سر سختی بیشتری نشان می داد .ساعت ها می گذشت وپاها رنگ استراحت به خود ندیده بودند.رو به پاها کرد وگفت پاهای خسته من!زمان استراحت شما هم فرا می رسد.می دوید...ناگهان صدای مهیب انفجار...آخر لیاقت چمران این بود که حتی در لحظه شهادت به سوی معشوق بدود.پاهای او،اکنون مجال استراحت در جوار رضوان نعیم یافتند. [ پنج شنبه 91/6/9 ] [ 9:19 صبح ] [ ]
[ نظر ]
|
|
[ فالب وبلاگ : وبلاگ اسکین ] [ Weblog Themes By : weblog skin ] |