تسنیم عشق |
برمشامم بوی خاک کربلا گر آشناست میرسد آوای هل من ناصرش بر گوش دون هر که را در کربلا بود و نبودش یارعشق لحظه را کردند غنیمت برده اند انگشتری بوی خون آید ز عرش کربلا از بطن سین کربلا برگ درختان را جدا کرد از تنه بر دلم افتاده امشب خواب بینم کربلا ترسم از آن لحظه ای پرسند خدایت؟ بماند وزن شعرم را خرابات می است آرزوی دیدن فرش خدا دارم خدا کربلا و با صفا و شد شفا اندر نوا [ شنبه 91/8/20 ] [ 7:49 عصر ] [ ]
[ نظر ]
|
|
[ فالب وبلاگ : وبلاگ اسکین ] [ Weblog Themes By : weblog skin ] |