تسنیم عشق |
سبک شمردن نماز و توجه نداشتن به آن، از کارهای ناپسند بوده، در قرآن و سفارش های امامان معصوم علیهم السلام از آن به شدت نهی شده است.
ابوبصیر میگوید: نزد ام حمیده، همسر امام صادق علیه السلام رفتم تا او را به دلیل رحلت امام صادق علیه السلام تسلیت دهم. پس او گریست و من نیز از گریه او گریستم. سپس گفت: ای ابوبصیر! اگر ابوعبداللّه را هنگام مرگ میدیدی، به شگفت میآمدی. چشمانش را باز کرد و سپس فرمود: هر کس را میان من و او پیوند خویشاوندی است گرد آورید. وقتی همه آمدند، به آنها نگریست و فرمود: «شفاعت ما به به کسی نمی رسد که نماز را سبک بشمارد و اعتنا به شاُن او ننماید» [ سه شنبه 91/6/21 ] [ 11:20 عصر ] [ ]
[ نظر ]
امام علی (ع) در نهجالبلاغه در نامه 31 فرمودند: «زن ریحانه است، نه قهرمان. او را در پرده حجاب نگاهش دار»
داد زدن بر سر ریحانه ممنوع چه رسد به کتک زدن.(قصه آیه واضربهن بماند) مگر اینکه مراد از داد زدن امتحان حنجره باشد یا آزمون پنجره دل بانو تا ببینی آستانه تحملش چقدر است یا بخواهی مرد بودنت را به رخ همسرت بکشی.در این صورت عقده های مردانه ات را در غبغب انداخته با امواجی از هوا خالی کن.بدان ریحانه حاضر است به یمن روزهای خوشی که با تو داشت چند دقیقه ای فریادت را به جان بخرد اما یادت نرود چند بار سریع بگو غلط کردم غلط کردم ... . در روایت داریم که ملاک ایمان مرد ،محبت به زن است . ای مرد آیا راه های محبت به همسرت را می دانی؟ چقدر وسعت دریای دلش را می فهمی؟ [ چهارشنبه 91/6/15 ] [ 1:0 عصر ] [ ]
[ نظر ]
اینکه خداوند متعال در قرآن شهید را زنده معرفى میکند به این معناست که خون شهید ضایع نخواهد شدشخصیت شهید که تبلور همان آرمانهاى او و آرزوهاى اوست، از میان مردم رخت بر نخواهد بست؛ این خاصیت شهادت است. آن کسانى که این حقیقت را از بن دندان درک کردهاند و تصدیق کردهاند، براى آنها کشته شدن در راه خدا به هیچ وجه ضایعه به حساب نمىآید؛ بلکه یک افتخار است، یک اقبال بزرگ است؛ آن را میخواهند، آن را از خدا میطلبند؛ آن را مثل یک حاجت بزرگ، در ذکر و مناجاتِ خودشان با خدا مطرح میکنند. [ چهارشنبه 91/6/15 ] [ 10:48 صبح ] [ ]
[ نظر ]
داییش تلفن کرد گفت «حسین تیکه پاره رو تخت بیمارستان افتاده، شما همینطور نشستین»؟ [ چهارشنبه 91/6/15 ] [ 12:20 صبح ] [ ]
[ نظر ]
آنقدر به دست و پایت می پیچم، آنقدر وسوسه ات می کنم برای تاخیر آن، تا نمازت را کنار بگذاری،تا وقتی که تو نماز می خوانی از تو می ترسم،اگر فقط همین را از تو بگیرم به راحتی به هر گناه بزرگی می کشانمت. دوستدارت شیطان [ دوشنبه 91/6/13 ] [ 11:54 صبح ] [ ]
[ نظر ]
به چند دقیقه نکشید که رهبر با لبخند وارد شد. مادر شهدا جلوتر از همه رفت برای خوشآمدگویی به رهبر. پدر شهدا هم معانقه کرد. مادر و خواهر شهدا به گریه افتادند حسابی. دامادها و برادر شهید هم همینطور. مادر با مشت، آرام به سینهاش میزد و میگفت: ای خدا به مراد دلم رسیدم... خوش آمدید... خانهمان را روشن کردید. رهبر گفت: خدا شهدای شما را با پیامبر اکرم (ص) محشور کند... دو تا دختر کوچک (خواهرزادههای شهید) از روی کنجکاوی جلو آمدند. رهبر حرفش را قطع کرد و گفت: بیایید اینجا ببینم دخترها. و اسمشان را پرسید که فاطمه بود یکی و دیگری مونا و رهبر هر دوشان را بوسید و یکی از دخترها به حرف مادرش دست رهبر را. وقتی رهبر رفت خداحافظی کردیم.مادر شهدا دعوت کرد از انارهای درخت بکنیم و خودش چند تا از بزرگهایش را چید و داد دستمان [ دوشنبه 91/6/13 ] [ 9:25 صبح ] [ ]
[ نظر ]
تو میتوانی روسری نصفه نیمه ات را هی برداری و دوباره بزاری [ یکشنبه 91/6/12 ] [ 12:1 عصر ] [ ]
[ نظر ]
ای شهید؛ ای آنکه بر کرانه ازلی و ابدی وجود بر نشسته ای دستی برآر و ما،این قبرستان نشینان عادات سخیف را از این منجلاب بیرون کش
سید مرتضی آوینی [ شنبه 91/6/11 ] [ 4:40 عصر ] [ ]
[ نظر ]
از درون تنور مسی آتش زبانه می کشید و وحشت شعله های آتش ، در عمق جان حاضرین در قصر ، ترس عجیبی ایجاد می کرد ، صیانه مادر بود وجانش ، به بلندای زبانه های آتش ، برای فرزندانش پر می کشید . [ شنبه 91/6/11 ] [ 1:41 عصر ] [ ]
[ نظر ]
[ پنج شنبه 91/6/9 ] [ 8:17 عصر ] [ ]
[ نظر ]
|
|
[ فالب وبلاگ : وبلاگ اسکین ] [ Weblog Themes By : weblog skin ] |